شغل معلمي
 
معلّمي هنر است،هنر آموختن هر آن چه سال ها با سعي و تلاش اندوخته است. معلّمي عشقي است الهي و آسماني است که پروردگارِ مهربان به انسان اعطا کرد تا با همّتبلند خويش روشنائي شب هاي تارِ جهالت و ناداني باشد. معلمّي، مهري است که از روز ازل با گل آدمي سرشته شد تا مردم از ظلمات جهل به نور دانايي،رهنمون شوند. براستي که معلّمي شغل نيست، عشق است.
از میان روابط انسانی , آنچه والاترین است , رابطه بین معلم و شاگرد است , و بهترین نوع این رابطه را که سر شار از ادب و فروتنی است , در حکایت موسی و خضر می یابیم که در آن حکایت , موسی در مقام شاگرد و خضر در جایگاه رفیع معلم جای دارد و چه شیرین نقل میکند این حکایت را کتاب خدا , طرفه آنجا که موسی به خضر میگوید : از تو پیروی میکنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شد و مایه رشد انسان است به من بیاموزی. و خضر در جواب میگوید : تو هر گز هم پای من نمی توانی صبر کنی , چگونه شکیبایی خواهی کرد ؟ موسی بی درنگ میگوید اگر خدا بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم . و از این رو است که نقش معلم را در جامعه , همچون نقش انبیا میدانیم چرا که معلم ایمان را بر لوح جان و ضمیر های پاک حک میکند , و ندای فطرت را به گوش همگان می رساند , سیاهی جهل را از دلها می زداید , و زلال دانایی را در روان آدمی جاری می سازد , کیست که نداند دغدغه معلم , چرخش حیات بشر , بر مدار ارزش و کرامت انسانی است , آری معلمی هنر است , معلمی عشقی است الهی و آسمانی .